جدول جو
جدول جو

معنی کون گشاد - جستجوی لغت در جدول جو

کون گشاد(گُ)
در تداول عامه، کسی که سوراخ دبرش فراخ باشد، کنایه است از تنبل. کاهل. (فرهنگ فارسی معین). سخت کاهل در کارها. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آدم تنبل و سست و پی کار نرو. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمالزاده)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(گُ)
در تداول عامه، فراخ کونی. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به مدخل قبل شود، کنایه است از تنبلی. کاهلی. (فرهنگ فارسی معین). بیکارگی. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمالزاده)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
فصد کردن. رگ زدن. (آنندراج). رگ گشادن.
- خون گشادن از چشم، خوناب گریستن. خون گریستن
لغت نامه دهخدا
(دَهََ گُ)
که دهانی باز و گشاده دارد، کوزه و شیشۀ دهن گشاد. مقابل دهن تنگ. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان احمدی که در بخش سعادت آباد شهرستان بندرعباس واقع است و 1373 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا